کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

کتابهای جدید کیاراد من (86-96)

اينم چند تايي كتاب كه يك ماهه پيش كه اصفهان بوديم واست خريدم ...البته كتاب زبان انگليسي هست و تقريبا هم دوستشون داري و به خوندنشون داري عادت ميكني....             اين كتاب را هم آخرين جلد از اين سري كتابهاست كه دوباره وقتي به فروشگاه رفته بوديم خودت و من حواسم به خريد بود خودت از قسمت قفسه كتابها پيدا كردي و با خوشحال اومدي سمت من و ميگي مامان پيداش كردم و من كلي ذوق كردم چون اصلا خودم ديگه يادم رفته بود... دنياي مني... ...
7 خرداد 1394

يه سوال مهم؟؟؟

با خاله رفعت جون و باباكورش و رامين مشغول صحبت درباره خوردن لواشك و ترشيجات هستيم و شما هم واسه خودت مشغول تماشاي تلويزيون و خوردن ميوه هستي .... خاله رفعت : نگار خيلي لواشك و چيزهاي ترش ميخوره ، حتي بعضا خيلي از اونها كيفيت خوبي نداره ولي اصلا گوش نميكنه و باز هم ميخوره ... من و بابا كورش و رامين هم در اين مورد كلي حرف زديم و من چند بار گفتم بعضي از اين لواشكها از لحاظ كيفيت آشغال هستند و نبايد بخوره ... يكدفعه شما ميگي : خاله رفعت ؟ خاله رفعت ؟ خاله رفعت جون : بله عزيزم ... كياراد : خاله چرا نگار آشغال ميخوره ؟؟؟ و اينم جمع ما : خلاصه با كلي زحمت واست توضيح داديم كه منظور ما چي بوده ... و نتيجه اين كه بايد م...
6 خرداد 1394

چراغ قوه...

اين روزها خريد هر وسيله و بازي واسه شما يه قصه داره كه اينقدر ديدن  شور و هيجان شما واسه من لذت بخشه كه هر چند شايد موضوعات بي اهميتي باشه ولي من دوست دارم كه گوشه اي از اين خاطرات را ثبت كنم تا مبادا كه يادم بره چه لحظه هاي شيريني را با شما تجربه ميكنم.... چند وقتي بود كه علاقه زيادي به چراغ قوه پيدا كرده بودي واسه همين با بابا كورش تصميم گرفتيم كه واست بخريم ...موقع خريد كلي هيجان داشتي و خودت نظر ميدادي كه كدوم را واست بخريم و بالاخره يكي را انتخاب كردي ...البته بگم موقع خريد چيزي اصرار نميكني و اگه واست توضيح بديم كه اين مناسب نيست خيلي راحت قبول ميكني و هيچ وقت واسه خريد مثل خيلي از بچه هاي كوچولوي اين سن ، قشقرق به پا نميكني ا...
6 خرداد 1394